متافیزیک لغتی است یونانی و مرکب است از دو کلمهٔ «متا» یعنی مابعد و «فیزیک» یعنی طبیعت و متافیزیک یعنی «مابعداطبیعه» و با «ماوراءالطبیعه» تفاوت دارد. اگرچه با اغماض می توان آنرا با ماوراءالطبیعه یکی دانست.
متافیزیک را ریشه فلسفه میدانند. محققان متافیزیک به بررسی علل اولیه میپردازند. پارمنیدس اولین کسی است که در زمینه متافیزیک بحث کردهاست. امروزه باز هم تحقیق درباره متافیزیک ادامه دارد. فلسفه مدرن چون مبتنی بر تجربه بود انتقادات زیادی را متوجه آن دانستهاست.
ارسطو برای چنین دانشی از سه نام بیشتر استفاده کرده است :حکمت /فلسفهٔ اولی/خداشناسی
ابنسینا این دانش را به بخش الهیات به معنای اعم و الهیات به معنای اخص تقسیم کرد.
کریستیان ولف اصطلاح هستی شناسی را برای معنای اعم در نظر گرفت و معنای اخص را متشکل از سه بخش دانست : خداشناسی و کیهان شناسی و روان شناسی. که موضوع آنها به ترتیب خدا، جهان و نفس است.
دلیل نامگذاری
این مباحث به این دلیل مابعدالطبیعه نام گرفت که در قرن اول پیش از میلاد، شخصی به نام آندرونیکوس رودسی، آثار ارسطو را جمع آوری و تنظیم میکرد. او کتابی را که امروزه به مابعدالطبیعه یا متافیزیک معروف است، بعد از کتاب طبیعت یا فیزیک قرار داد و به این جهت، اسم آن را متافیزیک گذاشت که در یونانی یعنی آنچه بعد از فیزیک (کتاب فیزیک) میآید. (وبه همین ترتیب، مابعدالطبیعه که لغتی عربی است، یعنی آنچه بعد از طبیعت میآید و هر دو واژه به یک معنا ست.) از آن پس، این نوع مباحث، مابعدالطبیعه یا متافیزیک و اصطلاحاتش، اصطلاحات مابعدالطبیعی نام گرفت. به طور کلی به تمام پدیدههایی که غیر قابل توضیح بوسیلهٔ قوانین حاکم بر دنیای مادی و فیزيکی باشند، متافیزيک گفته میشود. یعنی فراتر از قانون طبیعی. ممکن است پدیدههایی در گذشته وجود داشتند که از نظر عقلی محال به نظر میرسیدند، برای مثال سوراخ کردن فلزات بوسیلهٔ نور ولی محال بودن آن پدیده به خاطر عدم رشد کافی علم درآن زمان بود. به اینگونه پدیدهها متافیزیک گفته نمیشود. پدیدهٔ متا فیزیک، پدیدهای است که ماهیت و منشأ نیروی آن مشخص نباشد. اتفاق هر پدیدهای منوط به وجود نیرو و فاعلی است. نیروها در فیزيک مشخص هستند، ولی در متافیزیک نامشخص و مبهم. به عبارت بهتر نیروی متافیزیکی را نمیتوان فرمولبندی کرد. سوال مهمی که در اینجا ممکن است پیش بیاید این است که: پس چگونه یک نیروی متافیزیک در دنیای طبیعی بروز میکند و میتواند بر روی محیط اطرافش که مادی است تاثیر بگذارد، به گونهای که قابل مشاهده برای ما باشد.
اساس متافیزیک
در تاریخ متافیزیک فیلسوفان مختلف مبانی متفاوتی را برای متافیزیک در نظر گرفتهاند. افلاطون، دکارت، اسپینوزا و لایپ نیتز عقل را ولی لاک و هیوم حس را مبنای متافیزیک خود قرار دادند. این که اساس متافیزیک عقل است یا حس یک ویژگی به فلسفهٔ یک متافیزیسین میدهد اما این که او متافیزیک خود را براساس یکی از این مبانی چگونه تغییر دهد یا مبانی دیگری به متافیزیک خود اضافه کند باعث میشود که متافیزیک او از آنچه قبلا مطرح شده تفاوت پیدا کند.
ادامه دارد