انجمن متافیزیک ایران
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

انجمن متافیزیک ایران

metaphysic
 
الرئيسيةPortalأحدث الصورثبت نامورود

 

 چاکرا2

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
احسان امیریان
تازه وارد
تازه وارد



تعداد پستها : 3
تاريخ التسجيل : 2010-07-23
العمر : 31

چاکرا2 Empty
پستعنوان: چاکرا2   چاکرا2 I_icon_minitimeالسبت يوليو 24, 2010 8:30 am

مآخذ: کتاب متافیزیک و چشم سوم، تآلیف مطلب برازنده، انتشارات نوید


هر یک از چاکراها از لحاظ فیزیکی و متافیزیکی با بخش‌های مختلف و عملکردهای متفاوتی از وجود انسان در ارتباط هستند. به عبارت دقیق‌تر، هر یک از چاکراهای اصلی با ساختار و عملکرد تمام کالبدهای هفت‌گانه انسان در ارتباط است. چشم سوم نیز با آناتومی و فیزیولوژیِ جسم و پاراآناتومی و پارافیزیولوژیِ روان و روح در ارتباط است. ارتباط آجنا با جسم فیزیکی را از نظر اهمیت می‌توان به سه بخش تقسیم نمود: اول غدد درون‌ریز، دوم سیستم عصبی، سوم سایر ارگان‌ها. در بخش اول، چشم دل به‌طور مشخص با غده‌ی پینه‌آل و غده‌ی هیپوفیز در ارتباط است. در بخش دوم با سیستم عصبی مرکزی و به‌طور دقیق با مغز و بخش گردنی نخاع ارتباط دارد. حواس پنج‌گانه نیز با آجنا مرتبط است. در بخش سوم می‌توان از چشم‌ها، گوش‌ها، بینی و سینوسهای پیشانی، گونه و بینی نام برد. برخی اعتقاد دارند که چشم سوم با سیستم ایمنی نیز در ارتباط است. عده‌ای دیگر معتقدند که سیستم ایمنی به چاکرای شماره‌ی یک مربوط می‌شود. به یاد داشته باشید که اعصاب و غدد درون‌ریز از مهم‌ترین بخش‌های جسم فیزیکی می‌باشند، چون تمام عملکردهای فیزیکی از بُعد مادی در نهایت به این دو بخش برمی‌گردد، در اصل این دو بخش رهبر و مسؤول کنترل و هدایت تمام اعمال فیزیکی در جسم می‌باشند. تمام فعل و انفعالات فیزیکی توسط اعصاب و غدد درون‌ریز تنظیم می‌شوند. این دو بخش مکمل یکدیگر می‌باشند.


همانطور که گفتیم در سطح آناتومیک وفیزیولوژیک هر چاکرا با قسمتی از سیستم عصبی و غدد درون‌ریز در ارتباط است. هرچند که چـاکراها به تناسب محل قـرار گـرفتن‌شان با بخش‌های مختلفی از جسم فیزیـکی در ارتباطـند، ولـی ارتباطشان با غدد درون‌ریز بسیار حایز اهمیت است. به‌طوری که بین چاکراها و غدد درون‌ریز ارتباطات و تأثیرات متقابل وجود دارد. به عبارت دیگر هر چاکرا دارای یک معادل فیزیکی مشخص در کالبد فیزیکی است. معادل فیزیکی چاکرای آجنا غده‌ی پینه‎آل (غده‌ی صنوبری) است. البته برخی اعتقاد دارند که معادل این چاکرا غده‌ی هیپوفیز است و غده‌ی پینه‎آل را به چاکرای شماره‌ی هفت ارتباط می‎دهند. از آنجا که چشم سوم به وسیله‌ی عنصر نور کنترل می‎شود و با توجه به ساختار و عملکرد غده‌ی پینه‎آل به نظر می‎رسد که چشم سوم در ارتباط با این غده باشد.


غده‌ی پینه‎آل برای بیش از دو هزار سال موضوع مطالعات فلسفی بوده است. هم‌چنین پزشکان و دانشمندان تا مدت‌ها درباره‌ی عملکرد دقیق آن سردرگم بوده‎اند. به هرحال امروزه آخرین مطالعات پزشکی نشان می‎دهد که غده‌ی پینه‎آل در توانایی‌های روحی انسان نقش مهمی دارد. از بین ارگان‌های بدنِ انسان هیچ ارگان دیگری به اندازه‌ی غده‎ی پینه‎آل در جهت تکامل دچار تغییر و تحول نشده است.


تحقیقاتی که روی فسیل‎های به جا مانده از اعصار گذشته انجام شده، نشان داده است که غده‌ی پینه‎آل مانند یک چشم فیزیکی سوم عمل می‎کرده، که به نور و تاریکی حساس بوده است. این واقعیت درباره‌ی گونه‎های منقرض شده‎ای مانند «برونتوساراس» و سایر مهره‎داران دوزیست ابتدایی اثبات شده است. حتی امروزه در حیوانات پست‌تر مانند قورباغه، غده‌ی پینه‎آل، نور را حس می‎کند. در جریان تکامل گونه‎ها از خزندگان تا پرندگان، حیوانات و سرانجام انسان، سلول‌های حس‎گر غده‌ی پینه‎آل، به وسیله سلول‌های دیگر جایگزین شده‎اند و در تکامل یافته‎ترین مهره‎داران مانند انسان دیگر اثری از سلول‌های گیرنده‌ی نور در غده‌ی پینه‎آل به جا نمانده است.


در پستانداران غده‌ی پینه‎آل تقریباً در وسط مغز قرار گرفته است. این غده به رنگ سفید و به شکل میوه‌ی کاج است. در انسان این غده به نسبت بلندتر است و حدود 100 میلی‎گرم وزن دارد. بعد از بلوغ، این غده با فرآیند رسوب کلسیم سفت می‎شود اما عملکرد آن تغییری نمی‎کند. سال‌ها پیش دانشمندان کشف کرده‎اند که در پسران جوان دچار تومورهای اطراف غده‌ی پینه‎آل، رشد زودرس اندامهای تناسلی روی می‎دهد، درحالی‌که در پسران دچار تومورهای غده‌ی پینه‎آل، تکامل صفات ثانویه جنسی به تأخیر می‎افتد. علت این است که تومورهای اطراف غده‌ی پینه‎آل عملکرد آن را مهار می‎کنند. درحالی‌که وقتی خود غده دچار تومور شده است، فعالیت آن بیشتر از حد عادی است و بنابراین رشد جنسی را به تأخیر می‎اندازد.


یکی از فیزیولوژیست‎های مشهور در آزمایشگاه نشان داده است که غده‌ی پینه‎آل یک ساعت بیولوژیک حساس است که با استفاده از ریتم روزانه‌ی انرژی عصبی، ترشح غدد درون‌ریز را تحریک می‎کند. این فعالیت عصبی تحریک کننده توسط نور ایجاد می‎شود. او هم‌چنین کشف کرده است که غده‌ی پینه‎آل هورمون ملاتونین تولید می‎کند، این هورمون در هیچ ارگان فیزیکی دیگری تولید نمی‎شود. ملاتونین علاوه بر تأثیراتش بر رنگدانه ملانین در پوست، در زنان باعث کاهش اندازه تخمدان‌ها و افزایش مدت سیکل قاعدگی ماهانه می‎شود. به‎طور کلی این هورمون عملکرد جنسی انسان را کاهش می‎دهد.


غده‌ی پینه‎آل فقط در هنگام تاریکی، هورمون ملاتونین تولید می‎کند، پس از گذشت شش ساعت از تاریکی اندازه‌ی غده‌ی پینه‎آل افزایش می‎یابد و برای تولید ملاتونین فعال می‎شود. وقتی روشنایی دوباره پدیدار می‎شود تولید ملاتونین کاهش می‎یابد. این پدیده، مشابه عملکرد غده‌ی هیپوفیز است که هورمون آدرنوکورتیکوتروپ را بین ساعت سه تا شش صبح تولید می‎کند. این هورمون فعال کننده‌ی غدد آدرنال (فوق کلیوی) است. غده‌ی پینه‎آل که در دنیای مدرن، عملکرد خود را به عنوان یک ارگان حس‎گر نور از دست داده است، با دریافت نور توسط چشم‌ها کنترل می‎شود، به این ترتیب که چشم‌ها بر سیستم عصبی سمپاتیک تأثیر گذاشته، سیستم سمپاتیک هم به نوبه‌ی خود غده‌ی پینه‎آل را فعال یا غیرفعال می‎کند.


غده‌ی پینه‎آل هورمون دیگری به نام اسکوروتونین هم تولید می‎کند. این هورمون در هنگام روشنایی تولید می‎شود. در شرایط روشنایی پایدار غده‌ی پینه‎آل تولید ملاتونین را متوقف می‎کند و به‌طور مداوم به تولید مقادیر بالای اسکوروتونین می‎پردازد. از سوی دیگر در تاریکی پایدار تولید اسکوروتونین ادامه می‎یابد. تولید این هورمون هنگام روز در بالاترین حد و هنگام شب در پایین‎ترین حد است، حتی اگر محیط به‌طور مداوم تاریک باشد. هم‌چنین مشخص شده است که برداشتن چشم‌ها یا قطع کردن سیستم سمپاتیک موش‎ها اثری مشابه قرار دادن آنها در تاریکی مداوم دارد. به هر حال در این شرایط ریتم روزانه‌ی تولید اسکوروتونین به‌طور طبیعی ادامه پیدا می‎کند.


چرخه روزانه‌ی روشنایی، در چرخه‎های فعالیت غدد بسیاری از حیوانات پست‎تر نیز نقش مهمی دارد. افزایش نور خورشید در فصل بهار باعث رشد غدد جنسی و آغاز چرخه‌ی تولید مثل و جفت‎گیری در بسیاری از پرندگان و پستاندارانی که تولید مثل سالانه دارند، می‎شود. چرخه‌ی روزانه‌ی روشنایی و تاریکی با انواع ریتم‌های روزانه‌ی پستانداران مانند چرخه‌ی ترشح هورمون‌های جنسیِ غدد فوق کلیوی هم‌زمانی دارد.


در قورباغه‎ها غده‌ی پینه‎آل ارگانی است که از سلول‌های ویژه چشم تشکیل یافته، این چشم سوم در قورباغه‎ها یک ارگان حس‎گر نور است. در استرالیا گونه‎ای از مار وجود دارد که نحوه‌ی قرار گیری فلس‌های روی سر او نشان دهنده‌ی یک چشم سوم است. با برداشتن فلس‌ها می‎توان یک چشم فیزیکی کامل را مشاهده کرد. هم‌چنین تحقیقات اولیه روی غده‌ی پینه‎آل نشان داده است که سلول‌های این غده ذاتاً سلول‌های چشمی بوده‎اند، با تکامل بشر چشم سوم عملکرد خود را به عنوان یک چشم فیزیکی از دست داده، مغز اطراف آن را فراگرفته و آنچه ما اکنون غده‌ی پینه‎آل می‎نامیم، بر جای مانده است.


انسان اولیه از لحاظ عقلانی پیشرفته نبوده، حیات او عمدتاً به غریزه و شهود وابسته بوده است، که هر دو از طریق چاکرای آجنا عمل می‎کنند. چاکرای آجنا با غده‌ی پینه‎آل و این غده با سیستم عصبی سمپاتیک در ارتباط است. اکثر اعمال انسان اولیه را سیستم عصبی سمپاتیک کنترل می‎کرده، زیرا سیستم عصبی مرکزی انسانِ اولیه (مغز و نخاع) به حد کافی تکامل یافته نبوده است. بنابراین زندگی انسان اولیه و عملکرد سیستم عصبی سمپاتیک او به‌طور عمده به تکانه‌های کالبد اختری وابسته بوده است. با تکامل بشر، سیستم عصبی سمپاتیک مهار شده و سیستم عصبی مرکزی به میزان قابل توجهی تکامل پیدا کرده است. به این ترتیب کالبد اختری نیز مهار شده، هر چند هنوز با ارسال پیام به پایانه فیزیکیِ چاکرای آجنا یعنی غده‌ی پینه‎آل در مغز به فعالیت خود ادامه می‎دهد. انسان امروزی با این مغز تکامل یافته می‎تواند از دانش اختری سود ببرد. از آنجا که در انسان مدرن فرآیندهای عقلانی و فعالیت سیستم عصبی مرکزی غالب شده‎اند، فعالیت معنوی انسان دچار مشکل و نقصان شده است.


دانش کسب شده در سطوح فرامادی در مغز اختری یا ذهن پدیدار می‎شود و از طریق کالبد اختری به مغز فیزیکی می‎رسد. غده‌ی پینه‎آل با چاکرای آجنا ارتباط دارد وآجنا نیز به نوبه‌ی خود با کالبد ذهنی در ارتباط است. غده‌ی پینه‎آل به عنوان یک ارگان فیزیکی انتقال دهنده‌ی افکار از یک مغز به مغز دیگر یا از سطح بالاتر به مغز فیزیکی عمل می‎کند. اما انسان اغلب از ماهیت این دانش یا نحوه‌ی ارتباط با آن آگاهی ندارد، زیرا اکثر مردم از سطوح بالاتر، آگاهی ندارند و توانایی‌های معنوی آنها درگیر تکانه‎ها و فرآیندهای ذهنی است. بسیاری از مردم نسبت به فرآیندهای سطح بالا حساسند، اما عدم آگاهی آنها ناشی از فقدان ارتباط با سیستم عصبی سمپاتیک است. ممکن است فردی در سطح اختری آگاه و فعال باشد، اما به علت عدم ارتباط بین سیستم‎های فیزیکی و اختری در آگاهی او وقفه وجود داشته باشد. هر چقدر که آگاهی در سطح اختری زنده و فعال باشد، نمی‎تواند خاطره‌ی تجربیات آگاهی برتر را به مغز فیزیکی انتقال دهد، مگر این‌که ارتباط‎های مذکور فعال باشند.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.ear-tiger.blogfa.com
 
چاکرا2
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
انجمن متافیزیک ایران :: بخش اختصاصی متافیزیک-
پرش به: